توسعه اين سنت عدالت طبيعي به يكي از قوانين طبيعي معمولاً به رواقيان نسبت داده مي شود. ظهور حقوق طبيعي به عنوان يك سيستم جهاني همزمان با ظهور امپراتوريها و پادشاهيهاي بزرگ در جهان يونان بود. قانون طبيعي رواقي به عنوان نتيجه قوانين مثبت الهي ، نسبت به منبع طبيعي يا الهي قانون بي تفاوت بود: رواقيان وجود نظمي منطقي و هدفمند را در جهان (يك قانون الهي يا ابدي) و وسيله اي كه به وسيله آن يك موجود منطقي مطابق با اين نظم زندگي مي كرد ، قانون طبيعي بود ، كه از اقدامات منطبق بر فضيلت الهام مي گرفت.
همانطور كه مورخ انگليسي A.J. Carlyle (1861-1943) اشاره مي كند:
هيچ تغييري در نظريه سياسي وجود ندارد كه از نظر نظريه ارسطو به ديدگاه فلسفي بعدي كه توسط سيسرو و سنكا ارائه شده است بسيار شگفت انگيز باشد ... ما فكر مي كنيم كه نمي توان نمونه اي بهتر از نظريه برابري را مثال زد طبيعت انساني است. "چارلز اچ. مك آيلوين نيز مشاهده مي كند كه" ايده برابري مردان عميق ترين مشاركت رواقيان در انديشه سياسي است "و" بيشترين تأثير آن در تغيير مفهوم قانون است كه در بخشي از آن حاصل شد.
قانون طبيعي براي اولين بار در ميان رواقياني ظاهر شد كه معتقد بودند خدا در همه جا و در همه وجود دارد (نگاه كنيد به پانتئيسم كلاسيك). بر اساس اين باور ، در درون انسان "جرقه اي الهي" وجود دارد كه به آنها كمك مي كند تا مطابق با طبيعت زندگي كنند. رواقيان احساس كردند كه راهي براي طراحي جهان وجود دارد و قانون طبيعي به ما كمك كرد تا با اين امر هماهنگ شويم.
رم باستان
سيسرو در De Legibus خود نوشته است كه هم عدالت و هم حقوق از آنچه طبيعت به بشريت بخشيده است ، از آنچه ذهن انسان مي پذيرد ، از عملكرد بشريت و از آنچه كه به وحدت بشريت كمك مي كند نشأت مي گيرد. از نظر سيسرو ، قانون طبيعي ما را ملزم مي كند تا به نفع عمومي جامعه بزرگتر كمك كنيم. هدف از قوانين مثبت تأمين "امنيت شهروندان ، حفظ دولتها ، و آرامش و شادي زندگي بشر" است. در اين ديدگاه ، "قوانين شرور و ناعادلانه" "هر چيزي جز" قوانين "نيستند ، زيرا" در تعريف واژه "قانون" ايده و اصل انتخاب آنچه عادلانه و درست است وجود دارد. "